در آستانه هزاره سوم ، افرادي چون فرانسيس فوكوياما از هزارهگرائي ليبراليسم سخن بميان آورده ا ند. فرض اصلي وي در نظريه پايان تاريخ خود اين مهم است كه يك مسير تكاملي زير بنايي براي تاريخ وجود دارد و اين مسير به يك نقطه پاياني مي رسد كه در آن نقطه پيكار ايدئولوژيك جاي خودرا به محاسبات اقتصادي ، نگراني زيست محيطي يا تامين نيازهاي مصرفي خواهد داد فوكويا ما در نظريه خود بر نقش علم تاكيد بسيار دارد اما علم مورد نظر وي علمي است كه توسط سرمايه داري برانگيخته مي شود تا صرفاً نيازهاي بشري را پاسخ دهد . نظريه فوكوياما كه مصداق بلند پروازي هزاره گرايي ليبراليسم است سخن از يك دولت واحد جهانی با محوريت ليبرال دموكراسي مي كند . ادعاي جهاني شدن ليبرال دموكراسي غربي بعنوان شكل نهايي حكومت انسانها و ياد آوري آن به عنوان نقطه پاياني تكامل ايدئولوژيك بشري وپايان تاريخ مبتني بر شواهدي است كه ديگران نيز در عصر جهاني شدن آنرا عنوان نموده اند . (توحید فام ،50،1382 )
بنظر مي رسد هزاره گرايي ليبراليسم بهترين نمايش خود را درتفكرات و ايده هاي فوكویاما باز مي يابد فوكومايا در زماني كه خلا ايدئولوژيك برنظام جهاني حاكم بود از فرصت استفاده نمود و مبحث هژموني ليبراليسم غربي را در پايان تاريخ مطرح نمود . فوكومايا هزاره سوم را هزاره ليبراليسم غربي مي داند كه دنيا هيچ راهي جز تجربه لبيرال دموكراسي غربي در مقطع فعلي درپيش رو نخواهد داشت .
درنهايت مي توان گفت روح هزاره گرايي ليبراليسم غربي كه فوكومايا تحت عنوان پايان تاريخ از آن نام برد بعلت ديدگاه مادي گرايانه ، مصرف گرايي و لذت گرايي كه بقول برژینسكي خود عامل منسوخ شدن دروني تمدن غربي است بنظر مي رسد مطلوبهاي بشري راجوابگو نخواهد بود و در ايده هزاره گرايي ما به نوعي به لغو روح معنوي در ديدگاه بشري مواجه هستيم و لغو معنا گرايي در آن حاكم گرديده و خواسته ها و مطلوبهاي بشري صرفاً مسائل مادي عنوان گرديده گرچه در ليبرالیسم مورد ادعای هزاره گرايان غربي مطلوبها و خواسته هاي مادي نيز برآورده نشده است .
:: برچسبها:
حسن غریبی ,