به هرحال آدام اسميت از باقيمانده بورس چشم پوشي كرد و درسال 1746 به كركالدي بازگشت كه درواقع اين يك ريسك بزرگ يا تغيير جدي در زندگياش بود كه كار هركسي نيست، چرا كه ايجاد تغيير، آن هم از آن شرايط مبسوط به شرايط و آينده اي كه به هيچ وجه مشخص و شفاف نيست، كار سخت و دشواري است و اين كار اسميت حاكي از اعتماد به نفس بالاي او دارد.
اسميت تا دوسال پس از بازگشت به كركالدي بيكار بود؛ ولي اين بيكاري سبب بيكارگي او نشد ودراين مدت رسالات متعددي نوشت كه مهمترين آن تاريخ نجوم است كه به بررسي تحول علوم نجوم از تمدن يوناني تا دوره معاصر پرداخته است و همچنين درسال 1748 به ايراد سخنراني درمورد ادبيات انگليسي درشهرهاي مجاور پرداخت كه باعث افزايش شهرت و معروفيت او شد همچنين اسميت بررسي جامعي از تحول حقوق و فلسفه آن درغرب، از امپراطوري روم تا عصر معاصر به رشته ي تحرير درآورد كه متأسفانه متن كامل گفتارها در دسترس نيست و از نقل قول از افرادي كه درجلساتش حضور داشته اند مي توان به آن پي برد.
آدام اسميت درسال 1751 استاد منطق در دانشگاه گلاسكو شد ودراين دانشگاه فلسفه ي اخلاقي هم تدريس ميكرد كه مهمترين سلسله گفتارهايي كه درزمان استادي داشته گفتارهايي در زمينه كلي اصول است كه دربخش هاي عدالت، در آمد و ارتش و تدبير كشوربيان شده است كه دربخش تدبير كشور به تجزيه و تحليل مسائل اقتصادي روز مي پردازد.
درسال 1764 اسميت از دانشگاه گلاسكو استعفا كرد و به فرانسه عزيمت كرد، اما در زماني كه در گلاسكو مشغول تدريس بود، كتاب نظريه احساسات اخلاقي را تأليف كرد و آن را درسال 1759 انتشارداد.
دليل اصلي و انگيزه اسميت از استعفا از گلاسكو مشخص نيست ولي بلافاصله تدريس خصوصي ومربي كلي يك اشراف زاده فرانسوي را به عهده گرفت، كه البته گمان مي رود اين کار او به اين خاطر بود كه پاريس مركز مناظره افكار و آراء بود و جامعه متحركي به شمار مي رفت و از اين حيث مورد علاقه ي اسميت بود.
آدام اسميت تا سال 1773 با مادر و يكي از خويشانش درخانه اي كه دركركالدي خريده بود زندگي كرد و بيشتر وقت خود را صرف كتاب ثروت ملل كرد و درسال 1776 كتاب ثروت ملل را منتشر كرد كه درجامعه ي آن زمان غوغايي به پاكرد. مهمترين ويژگي كتاب ثروت ملل اين است كه معاني عميق را به زباني ساده و روشن، درچارچوب دانشي وسيع از جامعه و تاريخ با كلامي ساده گردآوري كرده است. او دوسال پس از انتشار كتاب معروف و موفقش، به رياست كل گمركات اسكاتلند منصوب شد، چند سالي هم درادنبورگ با مادرش زندگي كرد و سرانجام درسال 1790 دراثر بيماري دارفاني را وداع گفت.
اما يكي از افرادي كه بيشتر بر تفكرات اسميت اثر گذاشت استادش در دانشگاه گلاسكو به نام فرانسيس هاچسن، استاد فلسفه اخلاقي بود كه از مبلغان پرشور حقوق طبيعي به شمار مي رفت. محور اصلي حقوق طبيعي اين است كه نظمي طبيعي برحيات افراد و جماعات بشري حاكم است، هاچسن ميگفت كه مهمترين اصل اخلاقي، توسعه خوشبختي بشريت است كه اين عقيده درآن زمان يك نظر انقلابي به شمار مي رفت.
هاچسن اعتقاد داشت كه شناخت خوب و بد و خير وشر بدون ادراك ذات باري تعالي امكانپذير است كه اين افكار و عقايد هاچسن براي خشكه مقدسان كليساي اسكاتلند سنگين بود و هاچسن با آنان درتضاد فكري عقيدتي شديدي بود. آثار تفكرات هاچسن را در نوشته هاي آدام اسميت ميتوان مشاهده كرد.
در بررسي محيط اجتماعي زمان اسميت، يعني درقرن هجدهم ميبينيم كه نظام كشاورزي و سياسي انگلستان فئودالي نبود و وقايعي كه درقرن هفدهم و قرن قبل از آن رخ داده بود نظام فئودالي را تضعيف و روبه انحطاط برده بود كه دراين بين طبقات سرمايه دار با كمك استبداد نوظهور كشور در مقابل فئوداليسم ايستادند و اتفاق ديگر انقلاب قرن هفده انگليس بود كه اين بار سرمايه داران نه با كمك استبداد بلكه برعليه استبداد قيام كردند، درواقع بيشترين تأثير درتضعيف فئوداليسم را همين دو عامل داشتند.
درقرن هجدهم درانگليس صنعت نساجي از طرف دولت زياد حمايت ميشد، اما در سال هاي 1719 و دوسال بعد قوانيني تصويب شد كه به موجب آن مصرف كالاهاي پنبه اي ازخارج تحريم شد وطي چند سال و در طي انقلاب صنعتي اختراعات زيادي در اين صنعت رخ داد كه باعث كاهش زياد هزينه توليد و افزايش قدرت رقابت انگليس دراين صنعت شد.
البته آدام اسميت بيشتر درمورد مضرات دخالت دولت در اقتصاد سخن ميگفت و تجزيه تحليش هم ناشي از مشاهده فوايد تقسيم كار بود: « اين اصل مسلم هرخانه سالار بخردي است كه آنچه را كه ميتواند با هزينه ي كمتر از بازار خريداري كند خود درخانه نسازد … چيزي كه در اداره يك خانواده، بخردانه درشمار مي آيد، بعيد است كه دراداره يك كشوربزرگ احمقانه باشد».
در واقع چيزي كه محيط معنوي آدام اسميت را شكل ميداد، نظريات اقتصادي موجود درقرن هجدهم بود كه بخشي از آن را نظريات اقتصاددانان مركانتيليسم (تجارتگر) شكل ميداد.
آدام اسميت نظريات اقتصاددانان مركانتيليسم را قبول ندارد و باطل اعلام مي كند، درون مايه ي سخن آدام اسميت اين است كه رفاه كشور درگردآوري زر و سيم نيست؛ بلكه رفاه كشور درگروي توليدو تقسيم كار است: « تقسيم كار سبب افزايش زياد در رفاه عمومي است و اين متناسب با نيروي توليد مردم است، نه آنچنان كه احمقانه تصور ميشود متناسب با مقدار طلا و نقره است… ».
مهمترين ويژگي مكتب مركانتيليسم توجه و علاقه ي شديد آن به مسائل مربوط به مبادله ي كالاها چه در داخل وچه درخارج كشور است، بويژه دراين مكتب كمتر توجهي به توليد شده است.
در واقع مسائل اصلي مكتب تجارتگري عبارت است از مقدار پول، قيمت و تورم ، ارز و تغييرات آن و تراز پرداخت هاي بارزگاني، پيداست كه اين عوامل همگي به هم بستگي دارند؛ ولي اين مسئله براي مركانتيليست ها كاملاَ روشن نبود و هيچكدام همه اين عوامل را با هم دريك تجزيه و تحليل عمومي به كارنگرفته اند و اغلب اقتصاددانان اين مكتب بيشتر توجه به رابطه بين دو تا از اين عوامل معطوف ميكردند.
تجارتگران سود را ناشي از تفاوت قيمت خريد و قيمت فروش كالا ميدانستند، بنابراين ميگفتند كه تاجر بايد كالا را از ارزان ترين بازار بخرد ودرگران ترين بازار بفروشد. آدام اسميت با انتقادات خود به نظام مركانتيليستي برخي از وجوه آن را براي دوره اي كه درآن زندگي ميكرد بي اعتبار كرد.
اما تأثير محيط معنوي و انديشه هاي اقتصادي درافكار اسميت به انديشه هاي تجارتگران محدود نميشد و درواقع افكار ديگري هم معاصر اسميت درزمينه اقتصاد منتشر ميشد كه به مثابه پلي انديشه هاي اسميت را به تجارتگران ربط ميداد كه آثار "سرويليام پتي" را از آن جمله ميتوان شمرد. از ديگر افرادمعاصر اسميت "ريشار كانتيون" فرانسوي بود كه كتابي به نام رساله اي درماهيت تجارت منتشر كرد كه درآن مباحثي درمورد توليد و ارزش و توزيع و جمعيت ارائه كرده كه نسبت به تحليل هاي قرن هجدهم بسيار پخته است و آدام اسميت دركتاب ثروت ملل به آن اشاره كرده است.
"ديويد هيوم" نيز اقتصاد دان معاصر اسميت است كه درانديشه هاي اسميت تاثير داشته است. متفكران فرانسوي نيز كه به فيزيوكرات ها يا طبيعتگران معروف بودند هم در انديشه هاي اسميت بي تأثير نبوده و اسميت با آنها به مباحثه و گفتگو مي پرداخته است.
فيزيوكرات ها درفلسفه ي خويش به نظمي طبيعي اعتقادداشتند كه درواقع درموازات فلسفه ي عقلي گري قرار داشت. مفهوم محصول خالص را فيزيوكرات ها كشف كردند و به اين معني است كه كشاورزان مقداري بيش از مصرف شخصي خويش را توليد كنند و اسميت نشان داد كه محصول خالص درفعاليت هاي ديگر هم اهميت دارد، فيزيوكرات ها كارگراني را كه مازاد توليد داشتند را كارگر مولد و كارگراني را كه مازاد نداشتند غيرمولد ميشمردند ولي اسميت با اين تقسيم بندي موافق نبود.
هرچند كه دركتاب ثروت ملل ازآنها قدرداني ميكند و آنان را به عنوان مشعل داران آزادي ياد ميكند.
اولين اثر بزرگ آدام اسميت "نظريه احساسات اخلاقي" اوست كه درزماني كه در دانشگاه گلاسكو تدريس ميكرد نگارش كرد، او دراين كتاب به شرح و نقد عقايد افلاطون، ارسطو، رنو، سيسرو هابز، لاك، هيوم و هاچسن پرداخته و همچنين عقيده خود را درمورد هر مسئله بيان ميكند محتواي اين كتاب نشانگر تسلط و احاطه او برتاريخ فلسفه ي نظري و اخلاقي روشن مي سازد. اين كتاب را ميتوان به عنوان پايه فلسفي كتاب ثروت ملل قلمداد كرد.
اسميت عقايد فلاسفه را درباب انگيزه و عواقب احساسات اخلاقي به دوبخش تقسيم ميكند:
بخش اول آن عقايدي است كه پايه احساسات اخلاقي در ذهن بشر است، مطابق اين عقايد كه به شكل هاي مختلفي عنوان شده اند، نيك وبد، خيرو شر، درستي و نادرستي و ديگر مسائل اخلاقي داراي موازين مطلق ذهني ميباشند كه اين موازين يا از ابتدا با انسان بوده اند و با انسان خلق شده اند ويا از ذات باري تعالي به ذهن بشريت القا شده و سينه به سينه منتقل شده اند وبا اين تفاسير، موازين اخلاقي نه عينيت ميپذيرند ونه نسبيت، اگر ما دروغ نميگوييم به اين دليل نيست كه جامعه آن را نميپسندد، بلكه به اين دليل است كه دروغ گفتن مطلقاَ بد است.
اما بخش دوم اعتقادات، صرف نظر از كمي اختلاف درجزئيات، موازين اخلاقي را هم عيني و هم نسبي ميداند و به حسب اينكه كدام جنبه اين عقايد را مدنظر داشته باشيم، آن را عيني گري اخلاقي و نسبي گراي اخلاقي يا فايده گري اخلاقي ميناميم.
برطبق اين عقايد موازين اخلاقي نه از نهاد انسان بلكه از منافع فردي و روابط اجتماعي نشأت ميگيرد و به همين دليل ا ست كه ممكن است از يك مرحله به مرحله ديگر متفاوت باشد و درواقع به نسبت منافع فرد و تحول اجتماع تغيير ميپذيرند.
عقايد فرانسيس هاچسن، استاد اسميت، متعلق به گروه دوم بود و پايه اخلاقي را عيني ودر فوايد فردي و اجتماعي ناشي از آن ميدانست. اما اسميت هر دوي اين نظريات را رد ميكرد و به تركيبي از هر دو عقيده داشت كه اين در واقع نظر اصلي كتاب احساسات اخلاقي اوست و مابقي مباحث درجهت اثبات اين نظريه است.
:: برچسبها:
حسن غریبی ,