به نفع مديريت استراتژيك است كه از ديدگاه فرهنگي نگاه كند ، زيرا اغلب موفقيت به ميزان حمايتي بستگي دارد كه فرهنگ سازماني از استراتژي ها بنمايد اگر استراتژي هاي سازمان مورد حمايت محصولات فرهنگي (مانند ارزش ها ، باورها ، مراسم ، آيين ها ، جشن ها ، داستان ها ، نمادها ، زبان ، قهرمانان مرد و زن ) قرار گيرد ، آن گاه مديران مي توانند هر نوع تغييري را به سرعت و بسيار راحت انجام دهند . ولي اگر براي فرهنگ پشتيبان وجود نداشته باشد و بذر چنين فرهنگي را در نهاد سازمان نيفشانده باشند ، آْن گاه تغييرات ناموفق و حتي ضد تولدي خواهند بود . امكان دارد فرهنگ سازمان در برابر استراتژي هاي جديد به مخالفت برخيزد و نتيجه آن چيزي جز ابهام و سردرگمي سازمان نخواهد بود . استراتژيهايي كه نياز به تغييرات فرهنگي كمتري دارند احتمالاً جذاب تر مي باشند ، زيرا تغييرات عمده و زير بنايي به صرف وقت و نيروي قابل ملاحظه اي نياز دارند . هر گاه دو سازمان در هم ادغام شوند ، مسأله ارتباط فرهنگي از اهميت خاصي بخوردار مي شود و بايد به آن توجه ويژه نمود .
فرهنگ بيانگر مشكلاتي است كه سازمان به هنگام تغيير مسير استراتژيك با آن روبرو مي شود به گفته زير توجه كنيد : يك فرهنگ ((مناسب )) تنها مبناي موفقيت و تعالي سازمان را مشخص نمي كند ، بلكه موفقيت يا شكست اصلاحات سازمان حول محور فراست و توانايي مديريتي مي چرخد كه مي خواهد با توجه به تغيير در استراتژي ها در زمان مناسب فرهنگ حاكم بر سازمان را تغيير دهد.
:: برچسبها:
جنبه هاي فرهنگي به هنگام انتخاب استراتژي ,