شش بعد بوروكراسي در آثار وبر وارد شده است كه سه بعد از آنها با نظريات فايول مشابه هستند : اول آنكه وبر عقيده داشت كه بوروكراسي بايد از طريق يك سلسله مراتب به وضوح تعريف شده عمل كند . دوم وبر يكي از خصوصيات بوروكراسي را تقسيم كار مي ديد . سوم وبر عقيده داشت كه بوروكراسي ها با تمركز در تصميم گيري و قدرت شناخته شده اند . علاوه بر ايده هاي سلسله مراتب ، تقسيم كار و تمركز ، وبر تاكيد كرد كه بوروكراسي ها ، سيستمهاي نسبتاً بسته اي هستند . يعني اين كه تا حد امكان ، يك بوروكراسي خود را از تاثيرات محيط بيروني محفوظ خواهد داشت چرا كه دخالتهاي محيطي مي تواند مانع عملكرد بوروكراسي شود . سامپسون ( Thompson ) چند سال بعد اين نظر را بسط داد با اين پيشنهاد كه سازمانها داراي هسته هاي فني هستند كه بايد از اين طريق ابزار ساختاري و ارتباطي از تاثير محيط در امان باشند .
نظريه بوروكراسي وبر همچنين بر اهميت قوانين براي عملكرد سازماني تاكيد كرده است وبر عقيده داشت كه قوانين بايد به طور منطقي تثبيت شوند و اين كه بايد براي همه پيشامدهاي ممكن در سازمان ، يك قانون وجود داشته باشد ، علاوه بر اين وبر عقيده داشت كه قوانين بايد به صورت كتبي ثبت شده باشند .
شايد مهمترين بعد نظريه بوروكراسي ، اهميتي باشد كه او براي عملكرد قدرت قائل است . وبر بوروكراسي ها را به صورت يك سيستم قدرت ، كه منضبط عمل مي كنند نگريست . علاوه بر اين وبر عقيده داشت كه چنين قدرتي بر پايه يكي از سه زمينه ممكن قرار دارد
1- قدرت سنتي
2- اقتدار فرهی
3- قدرت منطقي – قانوني
ü قدرت سنتي
قدرتي است بر پايه افكار ديرين درباره اين كه چه كسي بايد داراي قدرت كنترل باشد و اغلب به پستهاي خاص درون سلسله مراتب سازماني واگذار مي شود .
مثلاً ملكه انگليس داراي قدرت سنتي است كه بر پايه سنتهاي قديمي درون جامعه بريتانيا مي باشد . ( بر پايه سنت است نه توانايي )
ü اقتدار فرهی
قدرتي است بر پايه شخصيت و توانايي افراد در جذب و ايجاد ارتباط با افراد تابع
اين نوع قدرت بسيار بي ثبات است چرا كه افراد تابع ممكن است از خصوصيات افسوني رهبر خود دلزده شوند . قدرت افسوني را مي توان در نحوه كار بسياري از سازمانهاي فرقه اي كه در آنها يك فرد خاص داراي پيرواني مي شود و ديگران را از طريق اين قدرت شخصيت افسوني وادار به اطاعت مي كند ديد
ü قدرت منطقي – قانوني
قدرتي است بر پايه به كار بستن منطقي قوانيني كه با تكيه بر اطلاعات و مهارت بوجود آمده اند . در قدرت منطقي – قانوني ، قدرت ظاهري در فرد وجود ندارد بلكه در مهارت و خردمندي او وجود دارد . همانطور كه وبر اشاره دارد : هر فرد صاحب قدرت ، اختيارات و قدرتش از طريق ضوابط منطقي ، مشروع و قانوني مي شود و قدرت وي تا زماني مشروع است كه با آن ضوابط تناسب داشته باشد . بنابراين فرمانبرداري از ضوابط انجام مي شود ، نه از فرد .
وبر ابراز داشت بوروكراسي نظام بسته اي است كه با قدرت منطقي – قانوني هدايت مي شود .
بوروكراسي سازماني بسيار غيرشخصي است كه درآن خردمند،نيروي هدايتگر است و ازفردمحوري جلوگيري مي شود.
:: برچسبها:
نظريه بوروكراسي ماکس وبر ,