اجزاي مديريت :

1-   برنامه ريزي

2-   سازماندهي

3-   دستور اختيار ( فرماندهي )

4-   هماهنگي

5-   كنترل

v   برنامه ريزي

مستلزم پيش بيني رويدادهاي آينده تا بهترين راه رسيدن به اهداف سازماني تعيين شود . فايول معتقد بود كه يك برنامه كار ، استفاده از منابع مشترك و انتخاب بهترين روشها براي دستيابي به اهداف را تسهيل مي كند .

v   سازماندهي

فايول به اين جز به عنوان نظم بخشيدن به منابع انساني كارمندان و ارزيابي آنان نگريست .

v   دستور اختيار مديريت

اين جزيي است كه از طريق آن مديران ، وظايف كارمندان را به منظور دستيابي به اهداف سازماني معين مي كنند .

v   هماهنگي

از طريق اين عامل است كه فعاليتهاي جداگانه يك سازماني بايد در يك مجموعه منفرد، هماهنگ و يكدست گردد .

v   كنترل

آخرين جز مديريت سنتي كه در برگيرنده مقايسه بين اهداف و فعاليتهاست تا اطمينان حاصل شود كه يك سازمان در روش برنامه ريزي شده عمل مي كند .

اصول مديريت     (     principles   of   management   )

علاوه بر بحث درباره وظايف مديريت ( چه كارهايي مديران بايد انجام دهند ) ، فايول دستوراتي را راجع به اين كه چگونه مديريت مي تواند به بهترين وجه عمل كند ، ارائه داد كه بشرح ذيل مي باشد :

1- اصول ساختار سازماني                           2- اصول قدرت سازماني

3- اصول پاداش سازماني                             4- اصول رفتار سازماني

1- اصول ساختار سازماني

1-1- زنجيره فرماندهي ( سلسله مراتب )   Scalar chin

اين اصل بيان مي كند كه يك سازماني بايد در يك سلسله مراتب عمودي كاملاً دقيق و مشخص مرتب شود و ارتباط بايد كاملاً در يك روند عمودي محدود شود .

2-1- وحدت فرماندهي      unity  of  command

اين اصل بيان مي كند كه يك كارمند در قبال يك وظيفه خاص ، بايد صرفاً از يك سرپرست دستور بگيرد .

3-1- وحدت هدف    unity  of  direction

اين اصل بيان مي كند كه فعاليتهايي كه داراي اهداف مشابهي هستند بايد تحت نظر يك سرپرست خاص قرار گيرند .

4-1- تقسيم كار       Division  of labor

اين اصل بيان مي كند كه كار مي توند به بهترين نحو انجام پذيرد اگر تعداد محدودي از وظاي خاص و تخصصي به كارمندان محول شود .

5-1- ترتيب ( نظم )      discipline

اين اصل بيان مي كند كه بايد يك جاي معين براي هر يك از كارمندان و وظايف درون سازمان وجود داشته باشد .

6-1- حيطه كنترل   Span  of control

اين اصل بيان مي كند كه مديران كارآمدتر خواهند بود اگر آنها بر تعداد محدودي از كارمندان كنترل داشته باشند .

اين شش اصل مديريت با همديگر بيانگر سازماني هستند كه سلسله مراتبي و داراي سازماندهي مشخص مي باشند . فايول از تبعيت دقيق جريان ارتباط عمودي درون ساختار سلسله مراتبي حمايت مي كند .

با اين وجود ، فايول همچنين تشخيص داد كه ارتباط افقي – در يك رده – در عرض سلسله مراتب مي تواند بعضي اوقات عملكرد سازماني را تسهيل كند . فايول ابراز داشت كه چنين ارتباطي فقط زماني بايد استفاده شود . كه مدير رده بالاتر بعدي اجازه دهد منوط به اينكه چنين ارتباطي در دستيابي به اهداف سازماني كمك نمايد .

2- اصول قدرت سازماني

1-2- تمركز   centralization  

اين اصل بيان مي كند كه سازمانها هنگامي كارآمدترين خواهند بود كه مديريت مركزي بر تصميم گيري و فعاليتهاي كارمندان نظارت داشته باشد .

2-2- اختيار و مسئوليت Authority  and  responsibility  

اين اصل بيان مي كند كه مديران بايد قدرتي داشته باشند كه از هم از موقعيتشان از سازمان نشات مي گيرد و هم از خصوصيات فرديشان ( هوش و تجربه ) . با اين حال طبق اين اصل مسئوليت بايد در سطحي برابر با قدرت باشد.

3-2- انضباط   Discipline

اين اصل بيان مي كند كه همه اعضاي سازماني بايد تابع قوانين سازمان و مديراني كه اين قوانين را اعمال مي كنند ، باشند .

اين سه اصل ، ساختار قدرت تجويزي فايول براي عملكرد سازماني بهينه را توصيف مي كند .

فايول عقيده دارد كه قدرت بايد در مديران متمركز باشد كه هم اختيار ( قدرت ) و هم مسئوليت كارمندان را به عهده دارند . پس كارمندان درون اين ساختار بايد از قوانين و دستورات مديران اطاعت كنند .

3- اصول پاداش سازماني

1-3- حقوق پرسنل   remuneration  of  personel

اين اصل بيان مي كند كه كارمندان بايد به ازاي كاري كه انجام مي دهند حقوق و مزاياي مناسبي دريافت كنند .

2-3-  عدالت    Equity

اين اصل بيان مي كند كه در حقوق و همچنين در ديگر موارد رفتار سازماني بايد با كارمندان به طور منصفانه برخورد شود .

3-3-ثبات طول دوره  Tenure  Stability

اين اصل بيان ميكند كه كارمندان بايد ضمانت كاري داشته باشند تا كار به بهترين نحو اجرا شود.فايول همچنين اشاره دارد كه ثبات طول دوره بيش از حد مي تواند اثر معكوس داشته باشد.

4-اصول رفتار سازماني   (به احساسات و رفتارهاي مناسب كارمندان سازماني توجه مي كند)

1-4-فرعي بودن مصالح فرد نسبت به مصالح كل

Subordination Of   individual interest to general interest

 اين اصل بيان ميكند كه يك سازمان تنها زماني ميتواند كارآمد باشد  كه مصالح كل بر سطح افراد ارجحيت داشته باشد(افراد بايد هميشه اول به اهداف سازماني توجه داشته باشند)

2-4-قوه ابتكار   Initiative

اين اصل بيان ميكند كه مديران بايد براي تلاشهاي كارمندان براي انجام كاري كه به نفع سازمان است ارزش قایل باشند و آن را جهت دهند

3-4- روحيه همبستگي   Esprint  de crop

 اين اصل به ياد شعار سه تفنگچي«همه براي يكي و يكي براي همه»بيان ميكند كه نبايد هيچگونه اختلافي در رده هاي سازماني وجود داشته باشد.