- استراتژي اول موسوم به استراتژي پولي است. وجه تمايز اين استراتژي اين است كه توجه خود را به ارتقاي كارايي علايم بازار- به عنوان شاخصي براي بهبود تخصيص منابع- معطوف ميكند، اهداف اين استراتژي به قرار ذيل است:
· تثبيت بازار و ايجاد بازارهايي كه داراي كاركرد خوبي باشند
· بهبود تخصيص منابع با هدف ارتقاي سطح توليد و درآمد
· دستيابي به سطوح بالاي پسانداز به منظور ارتقاي نرخ رشد توليد
· اطمينان از استفاده كاراتر از سرمايه
روح اين استراتژي غيرمداخلهگر بوده و متكي بر ابداعات و كارفرمايي خلاق فرد به منظور پيشبرد اقتصاد است.
- دومين استراتژي، استراتژي توسعهاي است كه نگاه به خارج دارد و با عنوان استراتژي اقتصاد باز ناميده ميشود. طبق اين استراتژي نه تنها سطح درآمدها بايد ارتقاء يابد بلكه بايد سطح پساندازها نيز افزايش يابد. برخلاف استراتژي پولي، در اين استراتژي دولت، نقش فعال دارد و سمتگيري سياستهاي دولت متوجه بخش عرضه در اقتصاد است.
- سومين استراتژي، استراتژي صنعتي شدن است. اين استراتژي نيز مانند استراتژي قبلي، تاكيد بر رشد دارد و براي نيل به اين مقصود، گسترش سريع بخش صنعت را به عنوان عامل رشد معرفي ميكند. طبق اين استراتژي، شتاب نرخ رشد توليد ناخالص داخلي از طرق ذيل دنبال ميشود:
الف- توليد كالاهاي مصرفي صنعتي عمدتاً براي بازار داخلي با برخورداري از حمايت نرخهاي بالاي تعرفه جهت واردات
ب- توسعه صنايع توليد كالاهاي سرمايهاي كه عموماً تحت مديريت و هدايت بخش دولت است
پ- جهتگيري و هدفگذاري بخش صنعت به سوي صادرات مشتمل بر برنامهريزي ارشادي و كمكهاي مستقيم و غيرمستقيم دولتي
روشهاي مطروحه در استراتژي صنعتي كردن، عمدتاً در عمل تاكيد بر تشكيل و افزايش سرمايه و ارائه تكنولوژي مدرن دارد كه اغلب بسيار سرمايهبر نيز ميباشد.
- استراتژي چهارم به استراتژي انقلاب سبز موسوم است. اين استراتژي معطوف به رشد كشاورزي بوده و كانون توجه آن به استراتژيهاي برشمرده شده فوق كمتر مرتبط است. هدف اين استراتژي كاهش فقر به طرق مختلف است. در مناطق روستايي تحول فني به عنوان عامل شتابدهنده رشد كشاورزي درنظر گرفته شده است. از اين رو، بر تنوع محصولات اصلاح يافته، استفاده بيشتر از كود شيميايي و ديگر نهادههاي جديد، سرمايهگذاري در آبياري، حملونقل و نيرو و تحقيقات بيشتر كشاورزي به صورت ويژه و كلان تاكيد ميشود.
- پنجمين استراتژي موسوم به استراتژي توزيع مجدد است. هدف از اين استراتژي، بهبود توزيع مجدد درآمد و ثروت از طريق مداخله مستقيم دولت است و براي برخورد با پديده فقر طراحي شده و توجه خود را به برنامهها و ضوابط مرتبط با حمايت از گروههاي كم درآمد معطوف ميكند. به بيان ديگر استراتژي توزيع مجدد در واكنش به ساير استراتژيهاي شكستخورده كه با ديدگاه رشد طراحي و اجراء شدهاند، تبلور پيدا ميكند.
- ششمين استراتژي، استراتژي، سوسياليستي توسعه است. طبق اين استراتژي، مالكيت خصوصي ابزار توليد از اهميت نسبتاً كمي برخوردار بوده و بخش دولت صاحب صنايع بزرگ است. مالكيت دولتي و اشتراكي در چارچوب برنامهريزي متمركز بر فعاليتهاي اقتصادي تحقق مييابد. روشهاي مختلفي در زمينه اين نوع استراتژي در جهان به عنوان مصاديق بارز آن وجود داشته كه از آن جمله ميتوان به الگوي كلاسيك شوروي سابق، الگوي خودگردان يوگسلاوي سابق، الگوي چيني (مائوئيست) و الگوي متكي به خود كرهشمالي، اشاره كرد.
استراتژيهاي يادشده عموماً متاثر از ديدگاه انديشمندان و نظريهپردازان حوزه توسعه اقتصادي است. بطوريكه اين قبيل نظريهپردازان به فراخور شرايط سياسي، اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي مناطق مختلف جهان و همچنين رويكردهاي متنوع حاكم بر نظامها و مدلهاي اقتصادي و خصوصاً آثار و نتايج كاربردي آنها، تعريف و مفهوم توسعه اقتصادي را از منظر خاصي مورد بررسي و توجه قرار دادهاند. در ادامه به تشريح برخي از تعاريف معتبر در اين زمينه پرداخته شده است.
:: برچسبها:
استراتژيهاي توسعه ,