الف- شاخص درآمد سرانه: از تقسيم درآمد ملي يك كشور (توليد ناخالص داخلي) به جمعيت آن، درآمد سرانه به دست ميآيد. اين شاخص ساده و قابل ارزيابي در كشورهاي مختلف، معمولاً با سطح درآمد سرانه كشورهاي پيشرفته مقايسه ميشود. زماني درآمد سرانه 5000دلار در سال، نشانگر توسعهيافتگي بوده است و زماني ديگر حداقل درآمد سرانه 10000 دلار.
ب-شاخص برابري قدرت خريد (ppp): از آنجا كه شاخص درآمد سرانه از قيمتهاي محلي كشورها محاسبه ميشود و معمولاً سطح قيمت محصولات و خدمات در كشورهاي مختلف جهان يكسان نيست، از شاخص برابري قدرت خريد استفاده ميشود. در اين روش، مقدار توليد كالاهاي مختلف در هر كشور، در قيمتهاي جهاني آن كالاها ضرب شده و پس از انجام تعديلات لازم، توليد ناخالص ملي و درآمد سرانه آنان محاسبه ميشود.
پ- شاخص درآمد پايدار (GNA,SSI): كوشش براي غلبه بر نارساييهاي شاخص درآمد سرانه و توجه به «توسعه پايدار» به جاي «توسعه اقتصادي»، منجر به محاسبه شاخص درآمد پايدار شد. در اين روش، هزينههاي زيستمحيطي كه در جريان توليد و رشد اقتصادي ايجاد ميشود نيز در حسابهاي ملي منظور شده (چه به عنوان خسارت و چه به عنوان بهبود منابع و محيط زيست) و سپس ميزان رشد و توسعه به دست ميآيد.
ت- شاخصهاي تركيبي توسعه: از اوايل دهه 1980 برخي از اقتصاددانان به جاي تكيه بر شاخصي انفرادي براي اندازهگيري و مقايسه توسعه اقتصادي بين كشورها، استفاده از شاخصهاي تركيبي را پيشنهاد كردند. براي مثال ميتوان به شاخص تركيبي موزني كه مكگراناهان (1973) بر مبناي 18 شاخص اصلي (73زيرشاخص) محاسبه مينمود، اشاره كرد.
ث- شاخص توسعه انساني (HDI): اين شاخص در 1991 توسط سازمان ملل متحد معرفي شد كه براساس اين شاخصها، درآمد سرانه واقعي (براساس روش شاخص برابري خريد)، اميد به زندگي (دربدو تولد) و دسترسي به آموزش (كه تابعي از نرخ باسوادي بزرگسالان و ميانگين سالهاي به مدرسه رفتن افراد است) محاسبه شود.
:: برچسبها:
شاخصهاي توسعه اقتصادي ,