در امتداد دگرگوني و تفاوت درمفاهيم توسعه ، نماگرها و شاخص هاي اندازه گيري نيز دستخوش تحول و تكامل گرديده اند. چندانكه تا سالهاي قبل از 1950 الي 1960 عمده شاخص هاي اندازه گيري توسعه رويكرد كمّي دارند و در همين سالهاست كه توسعه بيشتر يك تحول و تغيير كمّي ارزيابي ميگردد و تفاوت ويژه اي ميان دو مفهوم ”رشد“ و ”توسعه“ در ادبيات اقتصادي مطرح نيست.
برخي شاخص هاي اندازه گيري ميزان توسعه در اين سالها ؛ توليد ناخالص ملي (GNP) ، درآمد ملي سرانه، و ... هستند. با وجود انتقادات و ايرادات متعددي مانند عدم توجه به چگونگي
توزيع درآمد و شكاف طبقاتي ، احتساب مضاعف، مشخص نبودن نوع تخصص به كار رفته در توليد ، توليد ناشي از فروش ثروت يا فعاليتهاي مولد ، مسائل و مشكلات حسابداري ملي و ... همچنان اين گونه شاخص ها مورد استفاده هستند. البته تعديلات و تغييراتي در آنها به منظور افزايش توانايي دراندازه گيري ايجاد شده است، مانند تبديل شاخص ها از حالت ملي به صورت سرانه و تبديل شاخص هاي اسمي به شاخص هاي واقعي . در نهايت ميتوان از شاخصي مانند ”توليد سرانه واقعي “ نام برد كه تا حدودي داراي بعضي از ايرادات شاخص هاي قبلي نيست.
همان طور كه ذكر شد ، عده اي از انديشمندان اقتصادي براي مفهوم توسعه ، جايگاه و چهارچوبي فراتر از عاملهاي كمّي قائل بودند كه توسعه را مشمول ساختارهاي اجتماعي و فرهنگي نيز مي دانستند . و معتقد بودند كه توسعه بيشتر يك تحول كيفي است تا كمّي از اين رو شاخص هاي كمّي مذكور را مناسب ندانستند و از دهه 1970 به بعد شاخص هاي كمّي مورد ترديد واقع شد و عدهاي اقدام به معرفي شاخص هاي عمدتاً كيفي از قبيل : سطح بهداشت، تغذيه، تحصيلات، نرخ مرگ و مير و ... نمودند و هم چنين شاخص هاي رفاه اقتصادي مانند ميزان برخورداري از كالاها و خدمات ، دسترسي به امكانات عمومي و ... معرفي گرديد.
اين شاخص ها نيز دير زماني دوام نداشت ؛ چون اولا اين شاخص ها به صورت نسبي مطرح هستند ، ثانيا همسانسازي در همه مكان ها و محيط ها از آن ها با مشكل روبروست، ثالثا ملت ها و فرهنگ هاي مختلف داراي تعلقات و علايق گوناگوني مي باشند. بنابراين در ادامه تحولات مفهوم توسعه، چگونگي اندازه گيري و ابزارهاي آن نيز تغيير يافت.
:: برچسبها:
شاخصها ونماگرهاي اندازهگيري ”رشد“ و ”توسعه اقتصادي“ ,